
مهاجرت دستهجمعی موشها در حالی که شال و کلاه کردهاند و بار پنیر همراه دارند، تصویری است که در کارتونها بخشی از دنیا و زندگی موشها را تصویر میکند. موشهایی که اگر گربهها دنبالشان میکردند یا آب فاضلاب بالا میآمد، تصمیم به مهاجرت میگرفتند. کمتر کسی اما در دنیای واقعیت باور میکند که موشها مهاجرت کنند. آن هم در تهران، شهری که جویها و زبالههایش به مذاق موشها خوش آمده و خانواده بزرگ موشها در آن زندگی راحت و بیدغدغهای دارند.
به گزارش ایسنا به نقل از سایت روز نو، میگویند تهران بهشت موشهاست و موشهای آن به قدری پروار شدهاند که گربهها حتی جرات نزدیک شدن به آنها را ندارند. با همه اینها مدتی قبل جمع زیادی از موشهای ساکن در محلههای جنوب شهر تهران تصمیم گرفتند مهاجرت کنند؛ دستهجمعی از محلهای به محله دیگر. اما چه اتفاقی افتاد که صحنه درام مهاجرت موشها بیرون از جعبه تلویزیون در دنیای واقعیت نیز تکرار شد؟ پای گربهای در میان نبود. سیل فاضلاب هم خانهشان را خراب نمیکرد تا دنبال سرپناه از محلی به محل دیگر بروند. ماجرا زمانی آغاز شد که آقای شهردار تهران تصمیم گرفت پارکی بسازد. وقتی قرار شد در محل پادگان قلعهمرغی پارک بزرگی ساخته شود و یکباره گل و سیمان و ماشینهای بزرگ و کوچک راهی جنوب تهران شدند، وقتی صدای ماشینها در پادگان پیچید و چنگال آهنینشان خاکی را که کلونی بسیاری از موشهای شهر بود کاوید، چه ترسی به جانشان افتاد. مثل موشها در فیلمهای کارتونی نگاهشان ثابت ماند و ضربان قلبشان بالا رفت. شاید هم بر عکس موشهای کاغذی کارتون که در شرایط بحرانی در خانه موش بزرگ گرد هم میآیند و با هم تصمیم میگیرند، فرصت همفکری هم پیدا نکرده و با اولین ضربههای آهن در قلمرو کلونیهایشان پا به فرار گذاشته باشند. به هر حال هر چه که هست با آمدن لودرهای شهرداری، موشها که خانههای گرم و نرمشان را در خطر دیدند، دستهجمعی کوچ کردند.